دکلمه هوشنگ ابتهاج تاسیان از آی ریتم
دکلمه و نوشته ای زیبا از هوشنگ ابتهاج
جهت دانلود دکلمه روی دانلود اثر کلیک کنید
عوامل: نامشخص
| خانه دل تنگ غروبی خفه بود |
| مثل امروز که تنگ است دلم |
| پدرم گفت چراغ |
| و شب از شب پر شد |
| من به خود گفتم یک |
| روز گذشت |
| مادرم آه کشید |
| زود بر خواهد گشت |
| ابری هست به چشمم لغزید |
| و سپس خوابم برد |
| که گمان داشت که هست این همه درد |
| در کمین دل آن کودک خرد ؟ |
| آری آن روز چو می رفت کسی |
| داشتم آمدنش را باور |
| من نمی دانستم |
| معنی هرگز را |
| تو چرا |
| بازنگشتی دیگر ؟ |
| آه ای واژه شوم |
| خو نکرده ست دلم با تو هنوز |
| من پس از این همه سال |
| چشم دارم در راه |
| که بیایند عزیزانم آه |
هوشنگ ابتهاج عزیز که روحشان نیز شاد دکلمه ای بسیار زیبا به نام تاسیان را منتشر کرده بودند. مفتخریم تا این دکلمه را هم اکنون برای شما به اشتراک گذاریم.